درباره کتاب معامله گر منضبط
اگر شما توان کنترل و هدایت بازار را ندارید و بازار نیز مطلقاً هیچ قدرتی برای کنترل شما ندارد. پس مسئولیت آنچه که شما از بازار درک میکنید و بر طبق آن عمل میکنید فقط در درون خود شماست. تنها چیزی که میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. به عنوان یک معاملهگر شما تنها این اختیار را دارید که یا از بازار پول بگیرید و به خودتان بدهید یا پول خود را به دیگر معاملهگران تقدیم کنید. انتخاب شما برای انجام یکی از این دو کار توسط چند عامل روانشناختی تعیین میشود که هیچ ربطی به بازار ندارند. تا وقتی مهارتهای جدید لازم برای تطبیق خود با شرایط متفاوت این محیط را فرا نگرفتهاید، همیشه بر سر این دوراهی برای انتخاب قرار خواهید داشت.
اولین چیزی که با آن برخورد خواهید کرد
اولین چیزی که به عنوان یک معامله گر با آن برخورد خواهید کرد این است که آن دست مایه های ذهنی که در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنید تا آنچه را می خواهید به دست آورید، در حیطه ی معامله گری کارایی ندارند. قدرت لازم برای تغییر و هدایت بازار (مجبور کردن بازار برای انجام آنچه شما می خواهید) فراتر از توان همه است (بجز تعداد بسیار معدودی از افراد که قدرت و سرمایه لازم برای این کار را دارند). همچنین قیود خارجی که در جامعه رفتار شما را کنترل می کنند در محیط بازار وجود ندارند. همچنین بازار هیچ تسلط یا کنترلی بر رفتار شما ندارد، کوچکترین توقعی نیز از شما نداشته و هیچ مسئولیتی نیزدرقبال کامیابی شما نمی پذیرد
سرفصل های کتاب معامله گر منضبط
1- چرا این کتاب را نوشتم؟
2- چرا یک الگوی فکری جدید لازم است؟
3- همیشه حق با بازار است
4- پتانسیل سود و ضرر نامحدود است
5- قیمت ها در حرکت دائمی هستند
6- بازار محیی بدون ساختار است
7- در بازار دلایل نامربوط اند
8- گام های سه گانه برای تبدیل شدن به معامله گر برتر
9- شناخت ماهیت محیط ذهنی
10- مدیریت اطلاعات محیطی توسط خاطرات، تداعی ها و باورها
11- لزوم فراگیری روش تطبیق
12- ساز و کار رسیدن به هدف
13- مدیریت انرژی ذهن
14- تکنیک هایی برای اعمال تغییر
15- روان شناسی حرکت قیمت ها
16- قدم در راه موفقیت
فصل هفدهم: کلام آخر
بخشی از کتاب معامله گری منضبط
“در تابستان سال ۱۹۸۲، هنگامی که نوشتن این کتاب معامله گری بورس را آغاز کردم، معاملههای قرارداد آتی تقریبا در همه زمینهها به خوبی در حال رشد بود. مبادلات و قراردادهای جدید، ارائه مشاوره و خدمات بیشتر، افزایش تنوع آثار و نشریات و از همه مهمتر برنامههای کامپیوتری جدید که دنبال کردن روند بازار را آسانتر میکرد، از نشانههای این رشد بود. اما این رشد تنها یک روی سکه بود. در واقع یک گروه کوچک از معاملهگران نخبه که بیشترین سودها را به دست میآوردند، بیشترین ضرر را هم به معاملهگران بازنده وارد میکردند.
معاملهگرانی که همیشه سود میکنند در همه معاملههای خود با یک نظم ذهنی خاص وارد میشوند، آنها منضبط هستند، عواطف خود را به خوبی کنترل میکنند، به خودشان مسلط هستند و همسو با جریان بازار قدم برمیدارند.
معامله گران موفق
این موضوع نشان دهنده این است که معاملهگران موفق از نظر روانشناسی به خوبی روی خود کار کردهاند و شرایط بازار هرگونه که باشد آنها میتوانند کنترل ذهن خود را برای داشتن یک معامله موفق، حفظ کنند. افراد موفق در بازار معاملات، فنون پیروزی در معاملات را به ارث نبردهاند، آنها همه موفقیتهای خود را با آزمون و خطا و به صورت اکتسابی به دست آوردهاند. معاملهگران موفق بارها زمین خوردهاند و ضررهای زیادی متحمل شدند تا اکنون بدانند که باید چگونه در بازار به صورت حرفهای عمل کنند. معاملهگران موفق بعد از سالها کار کردن در شرایط مختلف بازار، حالا اعتمادبهنفس بالایی دارند. این اعتمادبهنفس به آنها کمک میکند که بدون تردید قدم بردارند و در مواردی که لازم است به صورت آگاهانه ریسک کنند. از این رو آنها هیچ ترسی از شرایط غیرقابل پیشبینی بازار ندارند.”
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.